سیدجمال الدین افغانی و مسئله ملت و ملیت
در مقالات جمالیه» كه درسال 1312 در تهران منتشر شده است مقالهای تحت عنوان فلسفه وحده جنسیت وحقیقت اتحاد لغت» (1) درج شده است مراد از جنسیت همانست كه اكنون به ملیتتعبیر میشود پس مقاله درباب ملیت و زبان است و شاید اولین مقالهای باشد كه در این باب به زبان فارسی دری نوشته شده است البته تاریخ نگارش مقاله معلومنیست و نمیدانیم اولین بار در كجا چاپ شده است ولیپیداست كه سید مقاله خود را برای هندیها و خطاب بهایشان نوشته است ابتدا از وحدت تن میگوید و به وحدتدر خانواده میرسد و واحد بزرگتر را عشیره میداند و بالاخره مینویسد:سپس این واحد به وحدت در عشیره، واحد به وحدتجنسیت است و این وحدت را ماهیّت وحقیقت ممتازه و روح حیاتی نیست مگر اتحاد در لغت و الحق این وحدت لغت عجیبه رابطه است و غریبه خویشی و پیوندیست و اوست آنیگانه وحدتی كه عشایر مختلفه الاغراص و قبایل متنوعهالمقاصد را در تحت لوای وحدت جنسیت به سوی مقصدواحد سوق میدهد و قوای متفرقه ایشان را جمع میسازدو همه را در جلب منافع عامه و دفع مضار شامله متفقالكلمه مینماید و اركان تكانف و تظاهر و اساس تعاون و توازر را استوار میگرداند و ازبرای استحصال سعادت عموم و نجات از شقاء و بدبختیجمع كثیری را یكدل و یكزبان میكند و خلق بسیاری را بهحیات تازه كه حیات جنسیت بوده باشد زنده كرده،خلعت استقلال در وجود برای آنها میپوشاند.» (2) در این بیان سید صرفاً انواع اجتماعات را برنشمرده بلكهدر آن به یك سیر تاریخیاشاره كرده است كه مؤدی به پیدایش حیات تازهای كه حیات جنسیت بوده باشد» میشود و این حیات لازمه یا شرط استقلال است جنسیت ازكجا آمده و قوام آن چیست؟ به نظر سید جمالالدین افغانیقوام جنسیت به معنی ملیت به زبان است حتی اتحاد در لغترا عین حقیقت و ماهیت وحدت ملی میداند بهطوریكه خواهیم دید سید در این بیانات غرض ی داشته و ملاحظات خطابه را رعایت كرده است اگر كسی بگوید قوام ملیت به زبان است واشتراك در زبان عین وحدت ملی است میان معنی قوم بهمعنی متداول و ملت به معنی جدید لفظ اشتباه كردهاست سید جمالالدین افغانی اشتراك در زبان را حقیقت ملیتمیدانست اما از اشتراك در زبان چیزی بیش از آنچه معمولاً از لفظ فهمیده میشود مراد میكرد (3) او قبل از آنكه شرایط اشتراك زبان را بگوید اثر وحدتبخشزبان را با اتحاد در دیانتقیاس میكند و مینویسد: .در عالم انسانی رابطهای كه دایره آن وسیع بوده باشد و جمع كثیری را به یكدیگر مربوط سازد از دو قسمخالی نخواهد بود یكی همین وحدت لغت است كه در آن بهجنسیت و وحدت جنسیت نیز تعبیر میشود و دیگری دین، هیچشكی در این نیست كه وحدت لغت یعنی جنسیت در ابقا وثبات در این دار دنیا از وحدت در دین اودم (ادوم؟) است زیرا كه در زمان قلیلی تغییر و تبدّل نمیپذیرد به خلاف ثانی از این است كهمیبینیم جنس واحد كه عبارت از اهل لغت واحد بوده باشددر ظرف هزار سال دو سه بار دین خود را تغییر و تبدیلمیكنند بدون آنكه در جنسیت ایشان كه عبارت از وحدتلغت باشد خللی حاصل شود بلكه میتوان گفت ارتباط و اتحادی كه از وحدت لغت حاصل میشود اثرش بیشتر است از ارتباط دینی در غالب امور دنیویه.» (4) گرچه در اینجا قومیت و بستگیهای قومی بهطوركلی را در نظرآورده و به بقاء هزار سالهقوم و ملت اشاره كرده است به مفهوم جدید ملت و مخصوصاً به وحدت ملی هندیان و آثار و نتایج آن نظر دارد چنانكه مینویسد این وحدتجنسیت كه ماهیت آن وحدت لغت است اجانب را اندكاندكدر دایره خود داخل كرده تا آنكه عشایر مختلفهای كهبه آن وحدت متصفند قوام پذیرند.» (5) این وصف و شأن ملت به معنی جدید لفظ است كه قبایل وعشایر و طوایف در آن منع میشودو مهمتر اینكه به نظر مرحوم سید جمالالدین افغانی .این همه مزایا بر وحدت جنس كه عین وحدت لغت است (و) در آن وقتی مترتبخواهد شد كه لغت آن جنس كه نفس وحدت افراد اوست كافیاز برای حفظ و صیانت آن جنس بوده باشد» پس هرزبانی و هر نوع اشتراك در زبان برای قوام و بقای ملتكافی نیست بلكه لغت كافی نخواهد شد از برای صیانت جنس و حفظ افراد آن از تفرق مگر در آن هنگامی كه لغت حاوی بوده باشد همه اصطلاحاتو تمامی كلماتی را كه طبقات آن جنس در افاده واستفاده به آنها محتاجند چون كه جنس كه مجاور سایر اجناسبوده اساس معاملات و مبادلات در سایه ایشان استوار باشدهرگز نمیتواند جنسیت خود را نگاه داشته مزایا و حقوق آن را استحصال نماید مگر آنكه جمیع طبقاتی كه اركان پایداری نوع انسان و اساسمدنیت و حضارتست در آن جنس بوده باشد و آن طبقاتعبارت است از. (6) سید طبقات علمای علوم نافع و ارباب اختراع فنون ودانایان ی و قانونشناسانو اندرزگویان و ادبا و صنعتگران كه صناعت نافعه خودها را براساس علم گذارند» (7) و طبقه زراعی كه به مقتضای فن فلاحت به زراعت اشتغالورزند و طبقه تجاری كه راههای تجارت رابر پایههای اقتصاد ی مملكت نهند» (8) را برمیشمارد و میگوید اگر این طبقات در آن جنس نباشدالبته ضرورت معیشت و حاجاتزندگی رشته التیام و ائتلاف جنسیت افراد آن را گسسته رفتهرفته منقرض و نابود خواهد گردید» (9) پس وجود زبان مشترك برای قوام ملت كافی نیست بلكهطبقات اجتماعی باید به وجودآمده باشد و مخصوصاً طبقاتی كه صناعت خود را براساس علم گذاشته و به مقتضای فن فلاحت به زراعت اشتغال ورزیده و تجارت را بر پایههای اقتصاد ی مملكت نهادهاند به این ترتیب سید جمالالدین افغانیمناسبات و معاملات و اوضاع تازهای را شرط قوام ملیتقرار داده است نه اینكه بگوید با صرف وحدت زبان ملت بهوجود میآید و به اغراض خویش میرسد به ,كه ,است ,وحدت ,آن ,این ,وحدت لغت ,در آن ,بوده باشد ,است و ,آن جنس ,اقتصاد ی مملكت ,پایههای اقتصاد ی ,كافی نیست بلكه ,ملت كافی نیست
درباره این سایت